کد مطلب:305474 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:257

در بیان ولادت با سعادت حضرت فاطمه
شیخ طوسی در «مصباح» واكثر عُلما ذكر كرده اند كه ولادت آن حضرت در روز بیستم ماه جُمادی الاخره بوده و گفته اند كه در روز جمعه سال دوّم از بعثت بوده و بعضی سال پنجم از بعثت گفته اند [1] .

و علامه مجلسی رحمه اللّه در «حیاة القلوب» فرموده كه صاحب «عُدَدْ» روایت كرده است كه پنج سال بعد از بعثت حضرت رسالت پناه صلی اللّه علیه وآله وسلّم حضرت فاطمه علیهاالسّلام از خدیجه متولد شد و كیفیّت حمل خدیجه به آن حضرت چنان بود كه روزی حضرت رسول صلی اللّه علیه وآله وسلّم در ابطح نشسته بود با امیرالمؤ منین علیه السّلام وعمار بن یاسر ومنذر بن ضحضاح وحمزه وعباس وابوبكر وعمر، ناگاه جبرئیل نازل شد با صورت

اصلی خود وبالهای خود را گشود تا مشرق ومغرب را پر كرد وندا كرد آن حضرت را كه ای محمد صلی اللّه علیه وآله وسلّم خداوند علی اعلا ترا سلام می رساند وامر می نماید كه چهل شبانه روز از خدیجه دوری اختیار كنی؛ پس آن حضرت چهل روز به خانه خدیجه نرفت وروزها روزه می داشت و شبها تا صباح عبادت می كرد وعمار را به سوی خدیجه فرستاد وگفت: او را بگو كه ای خدیجه نیامدن من به سوی تو از كراهت وعداوت نیست ولیكن پروردگار من چنین امر كرده است كه تقدیرات خود را جاری سازد وگمان مبر در حق خود جز نیكی وبه درستی كه حق تعالی به تو مباهات می كند هر روز چند مرتبه با ملائكه خود و باید هر شب در خانه خود را ببندی ودر رختخواب خود بخوابی ومن در خانه فاطمه بنت اسد می باشم تا مدّت وعده الهی منقضی گردد. وخدیجه هر روز چند نوبت از مفارقت آن حضرت می گریست وچون چهل روز تمام شد جبرئیل بر آن حضرت نازل شد وگفت: ای محمد صلی اللّه علیه وآله وسلّم خداوند علی اعلا ترا سلام می رساند كه مهیّا شو برای تحفه وكرامت من، پس ناگاه میكائیل نازل شد وطبقی آورد كه دستمال از سندس بهشت بر روی آن پوشیده بودند ودر پیش ‍ آن حضرت گذاشت وگفت: پروردگار تو می فرماید كه امشب بر این طعام افطار كن و حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام گفت كه هر شب چون هنگام افطار آن حضرت می شد مرا امر می كرد كه در را می گشودم كه هركه خواهد بیاید وبا آن حضرت افطار نماید، در این شب مرا فرمود كه بر دَرِ خانه بنشین ومگذار كسی داخل شود كه این طعام بر غیر من حرام است؛ پس چون اراده افطار نمود طبق را گشود ودر میان آن طبق از میوه های بهشت یك خوشه خرما ویك خوشه انگور بود وجامی از آب بهشت، پس از آن میوه ها تناول فرمود كه سیر شد واز آن آب آشامید تا سیراب شد وجبرئیل از ابریق بهشت آب بر دست مباركش می ریخت و میكائیل دستش را می شست واسرافیل دستش را از دستمال بهشت پاك می كرد وطعام باقیمانده با ظرفها به آسمان بالارفت. وچون حضرت برخاست كه مشغول نماز شود جبرئیل گفت كه در این وقت نماز ترا جایز نیست (معلوم است كه مراد نمازهای نافله ومستحبّی است نه نماز فریضه چه داءب نبی وامام بر آن است كه نماز را مقدم بر افطار می دارند) باید كه الحال به منزل خدیجه روی وبا او مضاجعت نمائی كه حق تعالی می خواهد كه در این شب از نسل تو ذریه ای طیّبه خلق نماید.

پس آن حضرت متوجّه خانه خدیجه شد وخدیجه گفت كه من با تنهائی الفت گرفته بودم وچون شب می شد درها را می بستم وپرده ها را می آویختم ونماز خود را می كردم ودر جامه خواب خود می خوابیدم وچراغ را خاموش می كردم در این شب در میان خواب بودم كه صدای دَرِ خانه را شنیدم، پرسیدم كه كیست در را می كوبد كه به غیر محمد صلی اللّه علیه وآله وسلّم دیگری را روا نیست كوبیدن آن؟ آن حضرت فرمود: ای خدیجه! باز كن در را كه منم محمد صلی اللّه علیه وآله و سلّم چون صدای فرح افزای آن حضرت را شنیدم از جا جستم ودر را گشودم و پیوسته عادت آن حضرت آن بود كه چون اراده خوابیدن می نمود آب می طلبید و وضوء تجدید می كرد و دو ركعت نماز به جا می آورد وداخل رختخواب می شد و در این شب مبارك سحر هیچ یك از اینها نكرد وتا داخل شد دست مرا گرفت وبه رختخواب برد وچون از مضاجعت برخاست من نور فاطمه را در شكم خود یافتم. [2] .

امّا كیفیت ولادت با سعادت آن حضرت چنان است كه:

شیخ صدوق رحمه اللّه به سند معتبر از مُفَضّل بن عمر روایت كرده است كه گفت: از حضرت صادق علیه السّلام سؤال كردم كه چگونه بود ولادت حضرت فاطمه علیهاالسّلام؟ حضرت فرمود كه چون خدیجه اختیار مزاوجت حضرت رسالت صلی اللّه علیه وآله وسلّم نمود، زنان مكّه از عداوتی كه با آن حضرت داشتند از او هجرت [3] نمودند وبر اوسلام نمی كردند ونمی گذاشتند كه زنی به نزد او برود، پس خدیجه را به این سبب، وحشتی عظیم عارض شد ولیكن عمده غم و جزع خدیجه برای حضرت رسول صلی اللّه علیه وآله وسلّم بود كه مبادا از شدت عداوت ایشان آسیبی به آن حضرت برسد. چون به حضرت فاطمه علیهاالسّلام حامله شد فاطمه در شكم با اوسخن می گفت ومونس او بود و او را صبر می فرمود، خدیجه این حالت را از حضرت رسالت پنهان می داشت، پس روزی حضرت داخل شد شنید كه خدیجه سخن می گوید با شخصی وكسی را نزد او ندید فرمود كه ای خدیجه با كه سخن می گوئی؟ خدیجه گفت: فرزندی كه در شكم من است با من سخن می گوید ومونس من است! حضرت فرمود كه اینك جبرئیل مرا خبر می دهد كه این فرزند دختر است و او است نسل طاهر بامیمنت وبركت وحق تعالی نسل مرا از او به وجود خواهد آورد، واز نسل او امامان و پیشوایان دین به هم خواهند رسید و حق تعالی بعد از انقضای وحی، ایشان را خلیفه های خود خواهد گردانید در زمین. وپیوسته خدیجه در این حالت بود تا آنكه ولادت جناب فاطمه علیهاالسّلام نزدیك شد چون درد زائیدن در خود احساس كرد به سوی زنان قریش ‍ وفرزندان

هاشم كس فرستاد كه نزد اوحاضر شوند؛ ایشان در جواب او فرستادند كه فرمان ما نبردی و قبول قول ما نكردی وزن یتیم ابوطالب شدی كه فقیر است و مالی ندارد ما به این سبب به خانه تو نمی آئیم ومتوجّه امور تو نمی شویم.

خدیجه چون پیغام ایشان را شنید بسیار اندوهناك گردید در این حالت ناگاه دید كه چهار زن گندم گون بلندبالا نزد اوحاضر شده وبه زنان بنی هاشم شبیه بودند، خدیجه از دیدن ایشان بترسید، پس یكی از ایشان گفت كه مترس ای خدیجه كه ما رسولان پروردگاریم به سوی تو؛ وما ظهیران توئیم، منم ساره زوجه ابراهیم علیه السّلام ودوّم آسیه دختر مزاحم است كه رفیق تو خواهد بود در بهشت وسوم مریم دختر عِمران است وچهارم كُلثوم خواهر موسی بن عمران است وحق تعالی ما را فرستاده است كه در وقت ولادت نزد تو باشیم و ترا بر این حالت معاونت نمائیم. پس یكی از ایشان در جانب راست خدیجه نشست و دیگری در جانب چپ وسوم در پیش رو و چهارم در پشت سر، پس حضرت فاطمه علیهاالسّلام پاك وپاكیزه فرود آمد وچون به زمین رسید نور او ساطع گردید به مرتبه ای كه خانه های مكّه را روشن گردانید ودر مشرق ومغرب زمین موضعی نماند مگر آنكه از آن نور روشن شد وده نفر از حورالعین به آن خانه درآمدند و هر یك اِبْریقی وطشتی از بهشت در دست داشتند وابریقهای ایشان مملو بود از آب كوثر، پس آن زنی كه در پیش روی خدیجه بود جناب فاطمه علیهاالسّلام را برداشت وبه آب كوثر غُسل یا شست و شو داد و دو جامه سفیدی بیرون آورد كه از شیر سفیدتر واز مُشْك وعَنْبَر خوشبوی تر بود وفاطمه علیهاالسّلام را در یك جامه از آن پیجید وجامه دیگر را مقنعه او گردانید پس او را به سخن درآورد، فاطمه گفت: اَشْهَدُ اَنْ لااِلهِ اِلا اللّهُ وَاَنَّ اَبی رَسُولُ اللّهِ سَیِّدُ الاَنْبیاءِ وَاَنَّ بَعْلی سَیِّدُ الاَوْصِیاءِ وَوُلْدی سادَةُ الاَسْباطِ.

یعنی گواهی می دهم به یگانگی خدا وبه آنكه پدرم رسول خدا سید پیغمبران است وشوهرم سید اوصیاء پیغمبران است و فرزندانم سادات فرزندزاده های پیغمبران است.

پس بر هر یك از آن زنان سلام كرد وهر یك را به نام ایشان خواند، پس آن زنان شادی كردند وحوریان بهشت خندان شدند و یكدیگر را بشارت دادند به ولادت آن سیّده زنان عالمیان. و در آسمان نور روشنی هویدا شد كه پیشتر چنان نوری مشاهده نكرده بودند، پس آن زنان مقدّسه با خدیجه خطاب كردند وگفتند: بگیر این دختر را كه طاهره ومطهّره است پاكیزه و بابركت است

، حق تعالی بركت داده او را ونسل اورا، پس خدیجه آن حضرت را گرفت شاد و خوشحال وپستان خود را در دهان اوگذاشت، پس فاطمه علیهاالسّلام در روزی آن قدر نموّ می كرد كه اطفال دیگر در ماهی نموّ كنند ودر ماهی آن قدر نموّ می كرد كه اطفال دیگر در سال نموّ كنند. [4] .


[1] «مصباح المتهجّد» شيخ طوسي ص 551، بيروت، اعلمي.

[2] تاريخ پيامبران (حياة القلوب) 3 /255 -256، چاپ سرور.

[3] دوري.

[4] «امالي شيخ صدوق» ص 690، مجلس 87، حديث 947.